یک پسر.یک زندگی.یک تجربه

مینویسم از تجربه هام.از زندگیم .از احساسم. از طرز فکرم..

یک پسر.یک زندگی.یک تجربه

مینویسم از تجربه هام.از زندگیم .از احساسم. از طرز فکرم..

Hibernate

خیلی وقت بود که حوصله نوشتن نداشتم. نه اینکه چیزی نداشته باشم بنویسم.اتفاقا حرف بود اما خوب بهتر دیدم که ننویسم.

اینها رو مینویسم چون میدونم یه سری هستید که اینجا رو دنبال میکنید.شاید ۴-۵ نفر باشید کلا. اما با ارزش. خوب پیش خودم گفتم دور از ادبه که بی خبر برم. 

شاید دیگه کلا ننویسم شاید هم تک و توک یه جای دیگه شروع کنم به نوشتن. به هر حال یه سری از حرفها رو یا باید بنویسی یا باید یکی رو داشته باشی که بهش بگی. مگرنه یه جوری داغون میشی که خودت متوجه نیستی.


اگه یه زمانی نوشتم که خوب آدرسش رو برای دوستانی که گهگاهی سر میزدن و وبلاگ دارند، میفرستم.

ممنونم که توی این مدت سر میزدید و نظر میدادید و همدردی میکردین و صبر و حوصله داشتید و غر زدنهای من رو میخوندید.


نظرات 3 + ارسال نظر
نیم وجبی جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:39 ب.ظ

اینجا چ خبره چرا هیچی نیس
تو هم میری ؟

ظریفه جمعه 13 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:42 ب.ظ http://corocodile.blogsky.com

همیشه موفق و پیروز باشید

آبگینه دوشنبه 16 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ق.ظ

نوشتن، خیلی خوبه و خیلی کمک میکنه که آدم سبک بشه، حتی اگه تنها مخاطبت، خودت باشی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد